دومین پیشنشست نوآوری و کارآفرینی با عنوان “اشتباهات مسیر شغلی” در تاریخ یکشنبه ۳۰ بهمنماه ۱۴۰۱، از ساعت ۱۹ تا ۲۱ در محیط ادوبی کانکت انجمن علمی کتابداری و اطلاعرسانی برگزار شد.
آقای میلاد روشنی (دانشجوی دکتری کتابداری و اطلاعرسانی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران) دبیر این پیش نشست و آقای امین آرامش (مؤسس و راهبر پادکست کارنکن و مدرس سئو) میهمان این پیش نشست بودند.
در ابتدای این پیش نشست آقای روشنی ضمن خوش آمدگویی به آقای آرامش و حاضران، توضیحاتی اولیه درباره رشته کتابداری و موضوع کنگره هفتم متخصصان علوم اطلاعات ارائه کرد سپس آقای آرامش درباره مسیر شغلی صحبت کرد.
ابتدای بحث آقای آرامش به اهمیت مسیر شغلی پرداختند. اینکه چرا شغل مهم است؟ دلایل زیادی از جمله تعداد ساعات زندگی که درگیر شغل است، محرک اقتصادی است، رضایت از زندگی متاثر از آن است، شغل روی تفریح و روابط اجتماعی نیز تاثیر میگذارد. هویت اجتماعی برخی به آن گره خورده، علاقه به شغل مهم شدهاست. همچنین اوضاع شغلی عوض شده و نمیتوان مانند گذشته با مدرک دانشگاهی لزوماً شغل مناسبی پیدا کرد. بنابراین روشهای طراحی مسیر شغلی نیز مهم است. همانطور که برای خرید کردن وقت میگذاریم، باید برای مساله مهم شغل هم وقت گذاشت. ضمنا امروزه روشهای متداول شغلی نیز جوابگو نیست و در نهایت ما حق انتخاب داریم.
بعد از توضیحات اولیه، آقای آرامش آشنایی بیشتری از خود و پادکست “کارنکن ارائه” دادند که شامل زمان و چگونگی شکلگیری، میزان بازدیدهایی که در سالهای اخیر به حدود ۳ میلیون رسیده، برنامههایی برای برند اول شدن “کارنکن” در حوزه مسیر شغلی بود.
بعد از مقدمات، آقای آرامش درباره اشتباهات رایج مسیر شغلی صحبتهایی را ارائه داد:
استفاده از روش شغل محورِ محدود: منظور این است که مشاغل دنیای جدید درنظر گرفته نمیشود و به چند شغل محدود و کلیشهای فکر میشود. در حالی که باید به استعدادها، فرصتها، مشاغل نوین توجه نمیشود.
استفاده از روش تست محور برای مسیر شغلی: در این روش فقط به تستهای شخصیت شناسی (مانند MBTIو کریفتون، اکانر، گارنر و …) برای شغل یابی استفاده میشود که دارای خطا و ضعف است. یکی ضعفهای عملکردی مانند جامع نبودن پارامترهای تست، مدلسازی اشتباه، خطا هنگام انجام تست، به روز نبود مصادق شغلی است. دیگری ضعف ذاتی است که در واقع در نظر نگرفتن بازار و مشخص نبودن قدم بعدی است.
وقت نگذاشتن برای کارآموزی: کارآموزی مانند یک دانشگاه است. یک نوع سرمایهگذاری برای خود و تقویت رزومه است. همچنین کار در محیط واقعی است. بنابراین چندماه کارآموزشی عملی و واقعی برای ورود به مسیر شغلی لازم است چراکه تجربه میآورد.
فکر میکنیم شغلمان حتما باید به کارمان مربوط باشد: چنین تفکری درست نیست. حتی طبق آمار سهچهارم افراد در امریکا نیز شغل مرتبط با رشته ندارند. از طرفی کمتر کسی رشتهاش را خودش انتخاب کردهاست و اکثرا از روی اجبار و اتفاق در آن رشته مشغول هستیم.
فکر میکنیم ادامه تحصیل لزوماً چیز خوبی است: اکنون دنیا، دنیای مهارت است. البته نمیگوییم ادامه تحصیل چیز بدی است اما وقتی مهارت برای شغل کافی باشد، ادامه تحصیل لزومی ندارد.
این نکته را باید در نظر گرفت که دانشگاه در ابتدا ابزاری برای رسیدن به شغل بهتر بودهاست اما اکنون به هدف تبدیل شده است.
نیاز بازار را در نظر نمیگیریم: در برخی حوزهها بهواسطه تعداد زیاد فارغالتحصیلان فرصت شغلی اشباع شدهاست. در حالی که در بسیای از حوزهها فرصت شغلی زیاد است اما انسان مهارتمندی وجود ندارد. عرضه و تقاضا باید در نظر گرفته شود.
یاد نگرفتهایم که چگونه یاد بگیریم: یادگیری به روش “چریکی” یعنی در مدت کوتاهی برای یادگیری هر چیزی کافیاست. به شرط تمرکز و با هدف مهارتمند شدن.
فروشندگی را بلد نیستیم: این نکته را باید توجه داشت که در هر شغلی که باشیم، به نوعی فروشنده هستیم. برای این کار باید فنون رزومهنویسی، مهارت مذاکره و شبکهسازی را نیز بدانیم.
از دیگران یاد نمیگیریم: داستانهای واقعی که شبیه ما هستند اما تجربه عملی و گرانبها دارند واقعا تاثیرگذار است.